بررسی روانشناختی خودکامگی
اثر مانس اشپربر
مانس اشپربر متولد ۱۹۰۵م در اتریش از اساتید روانشناسی و عضو کارد مرکز ی حزب کمونیست بود .
او در سال ۱۹۳۷ پس از قتل عده ای از دوستان و هم حزبیهایش توسط استالین ازانحراف قطار سوسیالیسم به سمت خودکامگی و استبداد از این حزب روی برگرداند. کتاب بررسی روانشناختی خودکامگی حاصل آشنایی نزدیک این نویسنده با یکی از مظاهر استبداد می باشد. در مقدمه کتاب از او چنین می خوانیم:
(( ...در سال ۱۹۳۷ ، با اندیشیدن در خصوص عوامل پشتپرده ، چگونگی انجام کارها و نقش قاضی های دادگاهها ، به یک نتیجه گیری منسجم دستیافته بودم که هیچگاه نیازی به تغییر آن ندیدم.
ده سال بعد ... همه کسانی که علاقهمند بودند تا حقیقت قضایا را بدانند دریافتند که آن اعترافات کذایی، نه تنها به زورشکنجه های جسمانی - بلکه به وسیله شکنجه های روانی غیر قابل تحمل و ویرانگر، ازمتهمان گرفته شده است
!... اینگونه به نظر می رسید که در محاکمات دادگاههای مسکو اینحالت از خود بیگانگی به شکل افراطی تری ( حتی نسبت به دادگاههای مضحک تفتیش عقایدقرون وسطی) به نمایش گذارده می شود.
در فرآیند محاکمات این دادگاهها ،انسانها زیرفشار تهدید و ارعاب هایی که روح و روان آنها را متلاشی می کرد با خویشتن خود دشمنی می ورزیدند.
در عین حال این وضعیت ، بدون ظهور نشانه بیماری یا روان پریشی و بدونآنکه اختلال مرموزی در وضعیت روانی افراد دیده شود ، بوجود آمده بود...))[این مطلبهیچ ربطی به اعترافات هاله اسفندیاری و برنامهبه نام دموکراسیندارد!؟]
گوشه هایی از کتاب:
((ص۹۰: نبود بینش و جسارت و شهامت در مردم زمینه و بستر پیدایش واستقرار نظام استبداد و خودکامگی محسوب می شود.
ص۹۱: هرچه خودآگاهی و بینش سیاسی ملت بیشتر و عمیق تر باشد ،امکان این که به یک دیکتاتور خودکامه روی آورده و آزادی خود را دو دستی به ویواگذار کنند ، کمتر خواهد بود.
ص۱۲۰:نظام استبداد و خودکامگی یکسری احکام خاص صادر می کند : اینکار را بکن ، آن کار را نکن. امر و نهی برای تک تک اعمال و رفتار! آیا همین کافی خواهد بود؟
ایا باید دست روی دست گذاشت و منتظر بود تا کسی عمل خلافی انجام دهد؟ نهدر این صورت کار از کار می گذرد. باید اندیشه و عقیده مخالف را نیز ممنوع اعلامکرد.
البته این هم کافی نخواهد بود . آیا این درست است که صاحبان قدرت منتظر باشندتا کسی حرفی بزند و یا ابراز عقیده ای بکند و بعد او را محاکمه و تنبیه کرد ؟ نخیر! این روش درست نیست.
باید روشی تعبیه کرد که حتی حرفها و ایما و اشاره هایی که بیندوستان و آشنایان رد و بدل می شود هم ممنوع شود.
اصلا بهتر است که تفکر و دگراندیشی (هر چند آنها را بازگو نکنند و در سطح فکر باقی بماند ) ممنوع شود.
ص۱۲۳: حاکم خودکامه همواره فهرستی از افرادی که باید تعقیب وتبعید شوند در دست دارد . در این لیست نام هرکسی را می توان دید. تمامی بشریت دراین لیست ملعون وجود دارند.
چرا که تا زمانی که هنوز کسی در زندگی فعال است هرچقدرهم که وفادار باشد ، باز هم احتمال عهد شکنی او می رود تا زمانی که هنوز یک نفرمانده که با او بیعت نکرده این احساس در او وجود داردکه گویی صاحب هیچ قدرتی نیست.
بدین خاطر است که در نظام استبداد و خودکامگی در خصوص مساله اهانت به مقام والایحضرت حاکم (پیشوا، پدر خلق های جهان و...) چنان مجازات شدیدی وضع می شود که حتی دریک حکومت سلطنتی هم به چشم نمی خورد.
برگرفته از:http://www.kayed.blogfa.com
نوشته شده توسط شامان |
لينک ثابت
|شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:خودكامگي , استبداد , استالين , سوسياليسم , مانس اشپربر , دادگاه فرمايشي , اعتراف ,|